حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

من به نوشتن نیاز داشتم.
مثل یک مرض بود، یک مخدر، یک اجبار؛
ولی باز هم دوست نداشتم خودم را نویسنده بدانم.
شاید به خاطر این بود که نویسنده های زیادی دیده بودم که بیشتر از این که وقت برای نوشتن بگذارند وقتشان را صرف بی اعتبار کردن همدیگر می کردند، نق می زدند و همدیگر را سلاخی می کردند و پر از تکبر بودند.
آفریننده ما این هایند؟
همیشه همینطور بوده؟
شاید...
شاید نوشتن شکلی از نق زدن باشد.
بعضی ها بهتر از بقیه غُر می زنند.

چارلز بوکوفسکی

.........

یک کوچیده از بلاگفا که از شخصی ترین احساساتش مینویسد
لطفا اگر او را شناختید به روی خودتان نیاورید و رد شوید
بگذارید اینجا تا ابد "شخصی" بماند

.........

پیوندهای روزانه

کابوسی به نام آبان، کابوسی شبیه ایران

سه شنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۳۵ ب.ظ

خواب دیده بودم جنگ شده
هزار و پونصد نفر مرده بودند و من نمرده بودم
مانده بودم وسط خاک و خون
درست مثل سالها قبل که مانده بودم وسط سوز و سکوت مطهری و خون ِ روی زمین را دیده بودم و دم نزده بودم، دویده بودم توی ماشین و سعی کرده بودم فراموش کنم آن خون روی زمین خون آدمیزاد است
خون گرم یک انسان، یک آدم
خونی که میریزد و لگدمال میشود

 

خواب دیده بودم جنگ شده

هواپیما افتاده و تکه تکه شده
کفش ری‌را جا مانده، کتاب‌های رامتین، لبخند پونه و آرش، چشم‌های سارا و سیاوش ...

 

خواب دیده بودم جنگ شده

دشمن به نیزار آمده
دنبال ما دویده و من را پیدا نکرده
کشته، کشته، کشته

 

خواب دیده بودم جنگ شده

دنیا از ”آدم” خالی شده
همه رفته‌اند، همه مرده‌اند
من نمرده‌ام
من مانده‌ام
زنده مانده‌ام و زندگی نکرده‌ام

 

خواب دیده بودم جنگ شده

خواب دیده بودم جنگ مانده
خواب دیده بودم جنگ نرفته...
خواب دیده بودم
خواب...!

 

پ.ن: و چون سالگرد آبانه و خاطره‌ها رو قی میکنیم!

نظرات  (۶)

۲۶ آبان ۹۹ ، ۲۲:۵۴ کریمه کریمی

ترسناک بود یه خورده....ولی قشنگ هم بود🌸

پاسخ:
ترس اون روزامونه، هر کاری میکنیم بازم سرایت میکنه به نوشته ها
مرسی که خوندی عزیزم
۲۶ آبان ۹۹ ، ۲۳:۳۹ ( ک) شباهنگ

آبانِ خونین وطن دارد به دل صد ها سخن

شیرانِ غُران در چمن افتاده چنگ اهرمن

پاسخ:
امان از آّبان...
امان
۲۷ آبان ۹۹ ، ۲۰:۲۶ حامد احمدی

سکوت مطهری، آیا منظور اغتشاش است.

چه عرض کنم.

ما مردمان خوب نداریم.

ثروتمندان گرسنه فراوانی داریم.

خیلی.. وضع خوبی نیست.

اما ناامید نباید بود.

پاسخ:
ما مردمان بدی نداریم، دولتمردان بدی داریم...
۲۶ آبان ۰۰ ، ۲۳:۱۹ حامد احمدی

سیاسی ننویس.

می‌کننت تو کیسه.

پاسخ:
ما همین الانشم تو کیسه زندگی میکنیم

سوال از جانب کسی که واقعا نمیداند

آیا واقعا خونی دیدید خودتان؟

پاسخ:
واقعا نمیداند؟ یعنی در ایران نیست و به هیچکدوم از وسایل ارتباط جمعی هم دسترسی نداره؟
چقدر عجیب!
بله، روایت از تجربه شخصیه

یاد داستانی از بیژن نجدی افتادم : می‌دانست که دارد می‌میرد

پاسخ:
نخوندم داستانشو
پیامتو که دیدم رفتم سرچ کردم ببینم چی بوده داستانش، فعلا فقط اسم کتاب رو پیدا کردم
امیدوارم زودتر بتونم تهیه کنم و بخونم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی