حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

من به نوشتن نیاز داشتم.
مثل یک مرض بود، یک مخدر، یک اجبار؛
ولی باز هم دوست نداشتم خودم را نویسنده بدانم.
شاید به خاطر این بود که نویسنده های زیادی دیده بودم که بیشتر از این که وقت برای نوشتن بگذارند وقتشان را صرف بی اعتبار کردن همدیگر می کردند، نق می زدند و همدیگر را سلاخی می کردند و پر از تکبر بودند.
آفریننده ما این هایند؟
همیشه همینطور بوده؟
شاید...
شاید نوشتن شکلی از نق زدن باشد.
بعضی ها بهتر از بقیه غُر می زنند.

چارلز بوکوفسکی

.........

یک کوچیده از بلاگفا که از شخصی ترین احساساتش مینویسد
لطفا اگر او را شناختید به روی خودتان نیاورید و رد شوید
بگذارید اینجا تا ابد "شخصی" بماند

.........

پیوندهای روزانه

به دنبال رهایی

پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۲۳ ب.ظ

۱. پدر را رها کرده ام و آمده ام یک شهر دیگر

در واقع بین بدبخت شدن با او و خوشبخت شدن بدون او،‌ دومی را انتخاب کردم

از خودم متنفرم؟ شاید! 

پشیمانم؟ نه! 

این سوال را بارها، حتی در سخت ترین ساعاتِ اینجا بودن از خودم پرسیده ام و هر بار فقط به یک جواب رسیده ام

نه! 

هرگز پشیمان نیستم!

اما ناراحتم

و این بارِ عذاب را همه جا با خود حمل میکنم!

در زندگی ام،

در کارم،

در نوشته هایم

و در رابطه عاطفی ام! 


۲. پست جدید سمانه دیلی را برایش ریپست میکنم و زیرش مینویسم: «این چقدر شبیه حال چند وقت پیش من بود، دوست داشتم توام بخونی!» و دکمه سند را میزنم! 

این وسط ده بار میروم که نوشته و یادداشت زیرش را پاک کنم، اما نمیکنم! جلوی خودم را میگیرم و بعدش هم که به لطف واتساپ امکان حذفش از بین میرود.


مدت زیادی نیست که با او آشنا شده ام،

یعنی دقیقا از وقتی که به شهر جدید آمدم... چیزی‌ حدود شش ماه...

چند روزی از مهاجرتم نگذشته بود که به واسطه یک مصاحبه کاری دیدمش!

از همان دقیقه های اول حرف برای زدن پیدا کردیم تا بعدها که کم کم از هم خوشمان آمد و شد آنچه باید میشد.

حالا او بعد از مادر، دومین کسی است که میتوانم بدون ترس از قضاوت شدن برایش حرف بزنم 

اما باز نمیزنم! 


۳. درگیر است!

چند بار گفته که پروژه های جدید امانش را بریده و در روز سه ساعت هم نمیخوابد اما باز هم وقتی پیام نمیدهد، وقتی جواب پیامش دیر میشود، اولین فکری که به ذهنم میرسد این است که ترکم کرده؟ دوستم ندارد؟ 

گاهی به هق هق می افتم از این همه بدبینی و ترس...

بعد با خود فکر میکنم بیا و تو باهاش بهم بزن! بذار اونی که ترک میکنه تو باشی! 

اگه بشناسیدم از اینکه که گاهی چقدر میتوانم بچه شوم تعجب میکنید! اما هستم!

آنقدر که خواب ببینم ترکم کرده....

بعد توی همان خواب هم از اینکه چرا او دیگر نیست ناراحت نباشم،

از اینکه چرا رابطه ای را شروع کرده ام که تهش به ترک شدن برسد ناراحت باشم!

من از "ترک شدن" ناراحتم!!


۴. پدر را رها کرده ام و آمده ام یک شهر دیگر

من او و خاطراتش را رها کردم

اما او....

چرا فکر ترکش رهایم نمیکند؟


پ.ن ۱: تمام آنچه خواندید را هفت و نیم صبح یک روز بهاری، قبل از آنکه از بیخوابی بیهوش شوم، نوشتم 

اما پست نکردم

از بس که جمله بندی هایم بد و نامفهوم بود!

اما کلیت متن را آماده کردم تا بالاخره این طلسم چند ماهه ننوشتنم بشکند!

بشکند و از لا به لای این شکسته ها، کلمات سرریز شوند و بالاخره رهایم کنند

رها و آزاد...


پ.ن ۲ : من خوبم

روزگارم خوب است

حالم خوب است

شکر!

ممنون که در این مدت به یادم بودید

باور اینکه در همین مدتِ کمِ اینجا بودن دوستانی پیدا کرده ام که اگر نباشم سراغم را میگیرند، دلگرم کننده است

سپاس که تلخی هایم را بی قضاوت میخوانید و به ادامه دلگرمم میکنید


پ.ن ۳: بهار مبارک ما و همه شما

حیاط و حیات دلتان خوش عطر و زیبا

نظرات  (۳)

از این به بعد، من هم سراغ ت رو می گیرم. 
قالب خوبی داری. عکس خوب. اخلاق بد. شوخی کردم. اما اگر متن را گزنده شروع کنی، بر خود روا می دارم که اونی که ترک می کنه، من باشم!
بداخلاقانه نوشتن، بدتر از هرگز ننوشتنه. نگاه معرفت اندیشانه و مکتبی. البته، امروزه، اکثر خالقان اثر، مخالف این نظرند. شاید هم حق با آنها باشد. ولی من به تجربه چیز دیگری دریافتم..
پاسخ:
:)))))))))
خوش اومدید!
وقتی دیدم پای پست آخرم نظر گذاشتی فهمیدم که برگشتی.بعدم دیدم پست گذاشتی و خوندمش و خب حالا خوشحالم دوباره برامون می نویسی.فروردینت مبارک.

پاسخ:
ممنون که هنوز همراهمی :)
مبارک همه باشه!
۱۰ فروردين ۹۸ ، ۰۳:۱۲ امید معظمی گودرزی
سلام
مدت زیادیه که نیستید ولی همچنان دنبال کننده وبلاگ خوبتون بودم نمیدونم چرا؟ ولی ترک نکردنم باعث شد دوباره بتونم متنای قشنگی که مینویسید رو دنبال کنم.
به سایت "خانه توانگری طوبی" سری بزنید اونجا درس تله رهاشدگی رو ببینید به نظرم بهترین راه حل بی قراریا و ترس از ترک شدن رو اونجا پیدا میکنید.
بهار مبارک
بازگشت دوبارتونم مبارک
پاسخ:
ممنون از مهر و همراهیتون
و همینطور پیشنهاد خوبتون
بله، با درس های دکتر آشنایی دارم ... حتما در کنار تراپی و درمان تخصصی موثر هستند.


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی