حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

من به نوشتن نیاز داشتم.
مثل یک مرض بود، یک مخدر، یک اجبار؛
ولی باز هم دوست نداشتم خودم را نویسنده بدانم.
شاید به خاطر این بود که نویسنده های زیادی دیده بودم که بیشتر از این که وقت برای نوشتن بگذارند وقتشان را صرف بی اعتبار کردن همدیگر می کردند، نق می زدند و همدیگر را سلاخی می کردند و پر از تکبر بودند.
آفریننده ما این هایند؟
همیشه همینطور بوده؟
شاید...
شاید نوشتن شکلی از نق زدن باشد.
بعضی ها بهتر از بقیه غُر می زنند.

چارلز بوکوفسکی

.........

یک کوچیده از بلاگفا که از شخصی ترین احساساتش مینویسد
لطفا اگر او را شناختید به روی خودتان نیاورید و رد شوید
بگذارید اینجا تا ابد "شخصی" بماند

.........

پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

به خود قویِ جسورِ مسلطِ منطقی این روزام افتخار میکنم
به خودِ نترسِ پرتلاشِ جنگنده ی طفلی این روزام
خودی که تنهایی تحمل میکنه
تنهایی می ایسته
تنهایی میجنگه
تنهایی از خودش، از تصمیم هاش، از انتخاباش دفاع میکنه
خودی که نمیذاره اشکاش، بی موقع بریزه و هر چی رشته، پنبه شه!
خودی که تنهایی بار چند نفر رو به دوش یکشه و دم نمیزنه
خودی که میترسه، از امروز، از فردا، از آینده، از سرنوشتش...
اما بازم میره جلو،
اما بازم میجنگه!
خودی که بغض داره اما با یه لیوان آب سر میکشه و حرفشو میزنه
خودی که خسته اس، خسته و تنها و ناامید
که دنیا انقدر بهش سخت گرفته که نایی واسه جنگ بیشتر نداره
خودی که فکر میکنه نمی کشه اما بازم خودشو به دوش میکشه
خودی که ”من”ه
منی که این روزا بدجور افتخار کردن داره


پ.ن: برای من این روزها که بدجور تنهاست و بدجور کاسه چه کنم چه کنم دستشه و بدجور از زمین و زمان واسش میباره و بدجور نمیدونه باید چیکار کنه دعا کنید

شاید فرجی شد و دنیا روی خوششو نشونش داد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۳۰
سایه نویس