حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

حیاتی مخفی از آنچه زیست میکنم

حیاط خلوت

من به نوشتن نیاز داشتم.
مثل یک مرض بود، یک مخدر، یک اجبار؛
ولی باز هم دوست نداشتم خودم را نویسنده بدانم.
شاید به خاطر این بود که نویسنده های زیادی دیده بودم که بیشتر از این که وقت برای نوشتن بگذارند وقتشان را صرف بی اعتبار کردن همدیگر می کردند، نق می زدند و همدیگر را سلاخی می کردند و پر از تکبر بودند.
آفریننده ما این هایند؟
همیشه همینطور بوده؟
شاید...
شاید نوشتن شکلی از نق زدن باشد.
بعضی ها بهتر از بقیه غُر می زنند.

چارلز بوکوفسکی

.........

یک کوچیده از بلاگفا که از شخصی ترین احساساتش مینویسد
لطفا اگر او را شناختید به روی خودتان نیاورید و رد شوید
بگذارید اینجا تا ابد "شخصی" بماند

.........

پیوندهای روزانه

زنها!

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۷:۲۷ ب.ظ

هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که از دورترین نقطه شهرستان با کلی اما و اگر و شرط و شروط رفتی یه شهر بزرگتر درس بخونی و واسه خودت کسی بشی اما پشت سرت گفتن رفته دنبال شوهر!!
مبارک شمایی که به هر جا رسیدی گفتن تا وقتی شوهر نکردی و زندگی تشکیل ندادی ارزش نداره و سر و سامون نگرفتی!

 

هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که واسه برداشتن یه ابروی ساده تا مدتها با پدر و مادرت کل کل و دعوا داشتی، مبارک شمایی که قایمکی از گوشه خیابون رژ میخریدی تا ببینی خوشگل شدن چه جوریه، مبارک شمایی که قایمکی عاشق میشدی، قایمکی فارغ... مبارک شمایی که واسه ساده ترین حقت، حق اینکه چی بپوشی و چه جور بپوشی و کجا بری با زمین و زمان جنگیدی! 


هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که واسه ۹-۱۰ شب برگشتن به خونه حرف شنیدی... همسایه ها گفتن معلوم نیست تا این موقع کجا ول بوده، برادرت که دوی شبم به زور میومد خونه بهت گفت فاحشه، پدر و مادرتم اخم و تَخم کردن و سر تاسف تکون دادن که خوب نیست دختر تا این موقع شب بیرون باشه!


هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که واسه آینده ات جدی بودی، کار‌ کردی و جون کندی و شب بیداری کشیدی تا به مدارج بالای شغلی برسی، با هزار جور تبعیض و تحقیر و تجاوزای روحی و جسمی دست و پنجه نرم کردی، با هزار مدل قانون سر و کله زدی اما تا به یه جایگاه رسیدی همه گفتن با گنده ترا لاس زده و از بَر و روش استفاده کرده!  


هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که پا به پای شوهرت واسه زندگی زحمت کشیدی، هم خونه کار‌ کردی هم بیرون، کم خوردی و کم پوشیدی و کم خوابیدی اما تا حرف سهمت از دُنگ خونه و ماشین شد، تا حرف از حضانت بچه ت شد، گفتن هوا برت داشته و زبونت دراز شده


هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که خواستی واسه خیانت شوهرت جدا شی، خانواده ت گفتن خوشی زده زیر دلش، خانواده شوهرت گفتن زن زندگی نبوده، دادگاه گفت کوتاه بیا بشین خونه، فامیلا گفتن میخواد طلاق بگیره آزاد باشه که بگرده، مردم گفتن دنبال مهریه است، شوهرت گفت مگه کار غیرقانونی کردم؟ خدا خودش گفته تا چهار تا حلاله!

 

هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که هر لحظه به روح و جسمت تجاوز شد... با تحقیرهای تو خونه، با جهنم جهنم گفتن های تو مدرسه، با متلک های سرِ کوچه، با تعقیب شدن ها و دست مالی شدن های ناغافل و بی بهونه... 
مبارک شمایی که تا صدات بلند شد و کمک خواستی گفتن کرم از خود درخته!!
تا یه کم به خودت رسیدی گفتن لابد دلش میخواد...
تا صدات در اومد گفتن خفه!

 

هشت مارس مبارک
مبارک شمایی که نهایت راهت شد ازدواج و بچه داری! که تو اوج نوجوونی مجبورت کردن آرزوهاتو چال کنی و تا زیاده خواه نشدی بله رو بگی و زودی دو تا بچه بیاری که شوهرت به راه بمونه! اما تو دست نکشیدی، واسه بچه هات جنگیدی... واسه خوب بزرگ شدنشون، درس خوندنشون، مستقل شدنشون... واسه اینکه اونا دیگه راه تو رو نرن، اونا دیگه تهِ آرزوهاشون نشه دو تا بچه و مادری که یادش نیست آرزوش چی بوده! 

 

هشت مارس مبارک همتون
مبارک شمایی که داستانتون تو این سطرها جا نمیشه اما به هر دری زدید که داستانتون، ادامهٔ تحقیر و تبعیض نباشه، ادامهٔ شکوفایی باشه!
روز زن مبارکتون

نظرات  (۱)

۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۴۹ حامد احمدی

من که مردم. 

چیزی که از این پست دستگیرم شد.. بهتره برم خفه شم.

 

پاسخ:
دور از جون البته! :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی